يادداشت سردبير٬ شماره ۳
سياوش دانشور

سفر اورتگا به ايران
زمانى که ساندينيستها در نيکاراگوئه قدرت را گرفتند و تقريبا همزمان آنتى امپرياليسم خمينى در ايران چپ ناسيوناليست ايران را خلع سلاح کرد٬ شايد هنوز ماهيت ناسيوناليستى و بورژوائى چپ آنتى امپرياليست ناروشن بود. هرچند منصور حکمت و اتحاد مبارزان کمونيست در ايندوران تنها صداى قابل شنيدن مارکسيستى در متن يک تحول مهم جهانى در نقد اين چپ الکن و غير کارگرى بود. آمريکاى لاتين و جنبشهاى مختلف و معرفه آن يکى بدنبال ديگرى به بن بست رسيدند و عمدتا با حضور گسترده تر طبقه کارگر و مبارزه کارگرى منزوى شدند. پيش از زمين لرزه تحولات شوروى و بن بست اردوگاههاى سوسياليسم موجود٬ سوسياليسم عربى و سوسياليسم لاتينى و کلا چپ راديکال غير کارگرى از نفس افتاده بود. سقوط شوروى بقاياى اين جنبش جهانى و عمدتا چپ مرکز و اصلاح طلب را به سوى دمکراسى و بازار و مکانيزمهاى آن هدايت کرد. برگشت موج چپگرائى در آمريکاى لاتين نه از حقانيت نقد اجتماعى و طبقاتى اين جنبش بلکه از ناتوانى نسخه هاى بانک جهانى و نئوليبراليسم در پاسخ به حداقل خواستهاى مردم جهان بود. مادام که سنت اجتماعى و طبقاتى نوينى قد علم نکند و روى دوش نقد همه جانبه تاريخ ماقبل خود قرار نگيرد٬ سنتهاى قديمى و از نفس افتاد دوباره جان ميگيرند و در شرايط ديگر و با نسلى ديگر و با پرچمى ديگر به ميدان مى آيند. پيروزيهاى پى در پى انتخاباتى در کشورهاى آمريکاى لاتين٬ نزديکى سران مشهور آن مانند چاوز و کاسترو و اخيرا اورتگا به رژيم اسلامى٬ زمزمه تشکيل "جبهه ضد امپرياليستى" و سخنرانى اين و آن بر مزار خمينى قاتل کمونيستها و آزاديخواهان ايران٬ مانند پتکى برسر چپ ضد امپرياليست و ناسيوناليست ايرانى فرود مى آيد. دقيقا عين صحنه اى که ياسر عرفات در کنار خمينى در بحبوحه سرکوب مردم کردستان و انقلابيون در ايران عکس ميگيرد.

اما اتفاق غريبى نيافتاده است. آقاى دانيل اورتگا ممکن است شخصا انسان شريف و طرفدار بهبود زندگى مردم شبه جزيره نيکاراگوئه باشد. سياست ايشان اما اينست که در کنار يکى از ارتجاعى ترين اردوهاى سرمايه دارى امروز٬ يعنى اسلام سياسى٬ قرار بگيرد تا امورات حياط خلوت خود را پيش ببرد. اگر مليون ايرانى و سران جبهه ملى٬ حزب توده و عمده سازمان فدائى و چپ ناسيوناليست ايران در کنار جمهورى اسلامى در متن انقلاب ايران قرار گرفتند٬ و هنوز بيشتر آنها چشم به باز شدن سفره حکومتى و شرکت در آن دارند٬ چه ايرادى دارد هم کيشان لاتينى و لبنانى و عراقى شان همين کار را بکنند؟ تفاوت حسن نصراله و امثال حزب کار ترکيه و اورتگا و چاوز و ديگران اينجا محو ميشود. يکى اسلامى است و يکى شبه لائيک. اما هر دو منافع اجتماعى و طبقاتى مشترکى دارند و دقيقا و به همين اعتبار در قلمرو سياست بين المللى و تجارت و روابط ديپلماتيک دنبال متحدين منطقه اى و بين المللى هستند.

سفر اورتگا به ايران٬ مستقل از تبليغاتى که رژيم اسلامى حول آن بپا ميکند٬ اهميتى ندارد. شايد تنها اهميت آن وارد کردن يک ضربه کارى به عمارت خيالى و خود ساخته چپ ناسيوناليست و ضد يانکى در ايران است که امروز در اشکال جديدترى و بدنبال تحولات جهانى تلاش دارد خود را در قالب چپ راديکال بازسازى کند. همينطور احساس شرمندگى بخشى از جنبش ملى اسلامى و مشخصا سازمان اکثريت که تلاش ميکند فاکتور دمکراسى را در اين بحث وارد کند٬ بيهوده تر از بيهوده است. اورتگا با مکانيزم دمکراسى قدرت را واگذار کرد و با همان مکانيزم به قدرت بازگشت. پشت اين سنگر پوشالى نميتوان قايم شد.

طبقه کارگر و نسل نوين چپ در ايران بايد با صراحت و شهامت از اين واقعه رئوس جمعبندى سياسى خود را بدست دهد:

- ماهيت کارگرى و انقلابى و مارکسيستى چپ و سوسياليسم اساسا در ضد کاپيتاليست بودن آنست. چپى که ضد سرمايه و نظم موجود نيست٬ چپى ضد کارگرى است. در کشورهاى تحت سلطه چپ مرکز و رفرميست نقشى جز پس راندن همين نقد کارگرى و کمونيستى به وضع موجود ندارد. در خيلى موارد در نقش مشاورين و سوپاپ اطمينان هاى بورژوازى در دفاع از اساس مناسبات موجود قد علم ميکنند. کمونيسم ضد کاپيتاليستى هم راسا براى بهبود و اصلاحات به نفع طبقه کارگر و کل جامعه مبارزه ميکند و هم براى تغيير بنيادى مناسبات موجود.

- موضع سوسياليستها و کمونيستها در مقابل اين رويداد سکوت نيست٬ نشان دادن ماهيت ضد کارگرى و ضد کمونيستى چپ آنتى امپرياليست است. طبقه کارگر سوسياليست در مقابل اين چپ ضد امپرياليست پرچم انترناسيوناليسم کارگرى و مارکسيستى خود را برمى افرازد. ضمن همبستگى با مبارزات کارگران در کشورهاى آمريکاى لاتين٬ ماهيت سياست مشترک احمدى نژاد و اورتگا و چاوز را افشا ميکند. خط سوسياليسم مارکسى و کمونيسم کارگرى در قبال اين رويداد تعرض به ناسيوناليسم چپ و شفاف کردن نقد سوسياليستى و کارگرى است.

- آنتى امپرياليسم يک شعار پوچ است که محتواى ناسيوناليستى دارد که در دنياى امروز با ارتجاع پست مدرنيستى توام شده است. آنتى امپرياليسم نه پرچمى عليه سرمايه دارى بلکه سنگرى در دفاع از بازار داخلى و سهم بورژوازى در اين کشورها از استثمار طبقه کارگر است.

- آنتى امپرياليسم و جنبش ضد يانکى هميشه جريانى ارتجاعى و غير کارگرى بوده است و امروز تماما جريانى است که در کنار متعفن ترين لايه هاى ارتجاع جهانى ايستاده است.

- آنتى امپرياليسم امروز پرچمى در مقابل نقد اجتماعى و طبقاتى مارکسيستى به نظام سرمايه دارى است. هر سوسياليست و سکولارى بايد با صراحت و بدون لکنت زبان اعلام کند از موضع مبارزه کارگرى؛ از موضع جنبش اجتماعى و سوسياليستى کارگران عليه سرمايه دارى در همه جاى جهان٬  آنتى امپرياليسم يک جريان بورژوائى است و پاسخ کمونيسم و سوسياليسم به آن همان پاسخى است که به کل حاکميت و نظام سرمايه دارى بطور کلى داده ميشود.

- و بالاخره بايد به طيف آنتى امپرياليستها و چپهاى صورتى و مشاور بورژوازى اعلام کرد که دکانتان را جمع کنيد. بورژوازى مشاورين پا رو زمين ترى دارد. نقد و افشاى سکوت اين چپ در مقابل اين واقعه را بايد با تعرضى سياسى و نقدى طبقاتى و کمونيستى کارگرى به اين جنبش پاسخ داد.

سوسياليسم ضد کاپيتاليستى نيازى ندارد وارد دعوا برسر نوع دمکراسى و ميزان آن در مناسبات بورژواها بشود. سوسياليسم ضد کاپيتاليستى نماينده کل آزادى و انسانيت در مقابل پيشرفته ترين قدرتهاى سرمايه دارى است. ما بعنوان سوسياليست از حقوق فردى و جمعى انسانها٬ از آزادى و برابرى٬ از رهائى جامعه از يوغ مناسبات استثمارى و اسارت بار مبارزه ميکنيم. اگر حتى از مردم  دنيا در يک رفراندم فرضى براى حقانيت دمکراسى و بازار و تقسيم قومى و قبيله اى هم راى بگيرند٬ ما به عنوان کمونيست و مارکسيست خواهان انقلاب عليه سرمايه و برپائى جهانى آزاد هستيم. اين وجه تمايز سياسى و طبقاتى جنبش کمونيستى کارگرى با هر نوع چپى است که قصد ايجاد يک "سرمايه دارى دلسوز" يا گرفتن سهم حاج فلانى را در بازار داخلى از استثمار طبقه کارگر دارد.

تراشيدن هويت ملى موقوف!
ديروز ۲۲ خرداد بود. سالروز اعتراض وسيع زنان در تهران که ارتجاع اسلامى و خواهر زينب هاى باطوم بدست به جان معترضين افتادند. اخيرا اطلاعيه اى از يکى جريانات وابسته به سلطنت طلبان ديدم که اين روز را ”روز ملى زنان ايران“ نامگذارى کرده است. پيشتر در رژيم سلطنت تلاش کردند روز کشف حجاب رضا خانى را به جاى ۸ مارس به زنان و جامعه حقنه کنند. اين سياست در دوره اخير و با تلاش زنان آزاديخواه و برابرى طلب به شکست انجاميد و خانم فرح پهلوى هم ناچارا روز ۸ مارس را تبريگ گفت و پيامى صادر کرد. 

صدور فتواهاى ملى و مذهبى در مورد زنان در چند دهه اخير کم نبوده است. در سالروز اين اعتراض بايد با صداى رسا اعلام کرد که مبارزه زنان در ايران بخشى از مبارزه جهانى براى کسب حقوق و موقعيت اقصادى و اجتماعى برابر است. روز جهانى زن دير زمانى است خود را به جامعه سرمايه دارى تحميل کرده است و يواشکى نميتوان آن را ملاخور و ملى خور کرد. لطفا هويت ملى و کاذب براى زنان در ايران نتراشيد. نتيجه اى نميگيريد. همانطور که اسلام در ايران نتوانست روز زن را اسلامى کند.

زن نيمى از پيکره جامعه بشرى است و حقوق انسان جهانشمول است. حقوق زن نه شرقى است نه غربى٬ جهانى است. يادتان باشد! 
***